رمان{عشق سیاه و سفید}
قیافم عوض شده بود... رنگم عین گچ.... زیر چشمام گود.... با خودم فکر کردم که وقتی ا/ت حامله بود این چیزا براش اتفاق میوفتاد.... ب خودم شَک کردم... ولی نه بابا دختره ی دیوونه تَبم: داشتم شایدم ویروس گرفتم.... از سرویس زدن بیرون... دیدم جونگ سو نشسته... و تا من اومدم پاشد....
جونگ سو: نونا... یهو چیشد؟! خوبی عشقم!!؟
نونا: اره فقط معدم بهم خورده(دستش رو سرشه... و بازم درد میکنه)
جونگ سو: خو بیا بریم ازمایش بدی... اگه ویروس جدید باشه... ممکنه بدتر بشی بعدا....
خوب راستش جونگ سو گفت بیا بریم ازمایش بذع منم قبول کردم... چون واقعا خواستم ببینم شکم درسته یا ن.... وارد شدیم... خون دادمو منتظر موندم تا اینکه اسممو صدا زدن... رفتیم تا جواب ازمایشو ببینیم... خب دادنش دست من و منم گرفتمش... بازش کردم... نگاهی بهش انداختم....باورم نمیشد... م.. من... ن. نه... م. من. حاملم؟! قطره ای اشک ذوق از چشمم اومد بیرون...
جونگ سو: عزیزم چیزی شده؟!
برگه ی ازمایشو دادم دستش...
جونگ سو: ن.. نونا... ت.. تو حامله ای؟(تعجب)
نونا: ا.. اوهوم...
جونگ سو از خوشحالی نونارو محکم بغل میکنه...
خلاصه اینجور میشه که به ا/ت هم خبر میدن... و ا/ت هم خوشحال میشه.... و کلا بچه هاشون بزرگ میشن... دیگه بدون هیچی خطری و مزاحمتی باهم زندکی میکنن...
پایان... 🥲🫠
احساس میکنم با این رمان زندگی کردم... شما چطور؟ 🍃🥲🫧✨
جونگ سو: نونا... یهو چیشد؟! خوبی عشقم!!؟
نونا: اره فقط معدم بهم خورده(دستش رو سرشه... و بازم درد میکنه)
جونگ سو: خو بیا بریم ازمایش بدی... اگه ویروس جدید باشه... ممکنه بدتر بشی بعدا....
خوب راستش جونگ سو گفت بیا بریم ازمایش بذع منم قبول کردم... چون واقعا خواستم ببینم شکم درسته یا ن.... وارد شدیم... خون دادمو منتظر موندم تا اینکه اسممو صدا زدن... رفتیم تا جواب ازمایشو ببینیم... خب دادنش دست من و منم گرفتمش... بازش کردم... نگاهی بهش انداختم....باورم نمیشد... م.. من... ن. نه... م. من. حاملم؟! قطره ای اشک ذوق از چشمم اومد بیرون...
جونگ سو: عزیزم چیزی شده؟!
برگه ی ازمایشو دادم دستش...
جونگ سو: ن.. نونا... ت.. تو حامله ای؟(تعجب)
نونا: ا.. اوهوم...
جونگ سو از خوشحالی نونارو محکم بغل میکنه...
خلاصه اینجور میشه که به ا/ت هم خبر میدن... و ا/ت هم خوشحال میشه.... و کلا بچه هاشون بزرگ میشن... دیگه بدون هیچی خطری و مزاحمتی باهم زندکی میکنن...
پایان... 🥲🫠
احساس میکنم با این رمان زندگی کردم... شما چطور؟ 🍃🥲🫧✨
۲۲.۸k
۱۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.